-
مسافر ...
جمعه 7 مردادماه سال 1390 16:31
امشب دلم پره ... امشب مسافری فرصت نشد بگم ... چی می کشم بری چشمم به رفتنت ... دلگیرم از خودم فرصت نشد بگم ... من عاشقت شدم من عاشقت شدم ... ما می رسیم به هم کاش مونده بودیو .... می شد بهت بگم ما عاشق همیم ... ما می رسیم بهم کاش اینجا بودیو ... می شد بهت بگم می ترسم از همه ... از این شبای سرد تو فکر رفتی ... کاری نمی...
-
روزی روزگاری ...
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 23:09
پرده اول ( دعام کنین ) : دوستای خوبم مشکلی واسم پیش اومده که همه چیز من به اون ربط داره ؛ آینده ام و تموم زندگیم . دوس دارم واقعاً اگر دوستتون هستم و دوستم دارین واسم صادقانه دعام کنین ... پرده دوم ( گوشی جدید بابام ) : بابام رفتن یه گوشی Galaxy ST I9003 Samsung خریدن به 400000 هزار تومان ... ایول دمشون گرم پولداریه...
-
وای که چه روزی ...
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 01:03
امروز مجمع عمومی فوق العاده برگزار شد قرار بود در مورد حق عضویت ها و کارمندای انجمن صحبت کنن و این چیزا که خوشبختانه کسائی که داشتن سم پاشی می کردن و اوضاع رو می خواستن بهم بریزن تیرشون به سنگ خورد و خودشون رو جلوی 21 شرکت دیگه سنگ روی یخ کردن ... ( حقشون ) تصمیم گرفته شد که من غیر از حقوقی که از طریق انجمن می گیرم ،...
-
فردا آخریشه ...
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 19:58
فردا آخرین امتحانمه . البته دارم دروغ می گم ، آخرین امتحانم دیروز بود ! امتحان فردا متاسفانه گند زدن آموزش به ترم دانشگاه بنده بود که به خاطر یه نیم نمره ناقابل بنده رو با کله انداختن روی درس فیزیک که این ترم باید پاسش کنم . فردا امتحان فیزیک میان ترم دارم و 15 مرداد ( فک کنم ) امتحان پایان ترمه ... تابستونم به گند...
-
امروز تعطیله ؟
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 17:01
پرده اول ( داشتم می مردم ) : درود دوستای خوبم ، چه خبرا ؟ خوبین ؟ دلم واستون تنگ شده بود . آخه این مدت یه ذره مشکل داشتم ( روحی و اینا و کار ) . یه بلاهائی داشت سرم می اومد ، که سپاس ایزد بی انتها نگذاشت من بیچاره بشم . اگر اتفاقی می افتاد دیگه باور کنین نمی دونستم باید چیکار کنم و چه تصمیمی بگیرم یا ... . در کل بخیر...
-
شروع امتحانات ...
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 22:36
پرده اول ( شروع امتحانات ) : امروز اولین امتحان پایان ترم دوم رو هم دادیم . امتحان بعدی 5 تیره که آمار و احتمالاته . این امتحان رو به خاطر اینکه مربوط به طراحی سایت و ... می شد می دونستم ، خیلی بهم کمک کرد تجربه های عملی قبلیم . اما ترسم از امتحانای بعدیه ، مث ساختمان داده های پاسکال ، آمار و احتمالات . زبانم خوبه ،...
-
دیشب سر شد ...
جمعه 27 خردادماه سال 1390 09:51
آی بدنم ؛ آی همه عضله ها ، چربی ها ، دست و پا و ... همه از سرما منجمد شده ... دیشب از ساعت 11 که رسیدم به خونه ( از خونه پرستو ) کولر محترم رو روشن کرده و زیر کولر بدون لباس گرم کننده و تنها با یک رو انداز بسیار نازک ( البته دو تا ، یکی نازک یکی کلفت ) خوابیده و این باعث شده تا ساعت چند صبح بگم ، عین بید مجنون به خودم...
-
من چقدر خوشحالم ...
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 20:29
به به به یادش بخیر ؛ چه وقتائی که اینا پلاس نبودیما ... خدائی خیلی وقت شده دیگه عین قدیم نمی تونم بیام و اینجا واستون بنویسم . سرم شلوغ شده ، بیشتر وقتم به جای اینکه فکرم توی این باشه که چی واستون بنویسم پیش پرستوی نازمه ... بگذریم ؛ حالتون خوبه ؟ دماغتون گنده است ؟ عملش نکردین ؟ این روز ها همه دماغاشون رو عمل می کنن...
-
تعطیلات ...
شنبه 14 خردادماه سال 1390 17:12
پرده اول ( تعطیلات ) : تعطیلات بهتون خوش می گذره ؟ کجا ها رفتین ؟ رفتین تهران ، مشهد ، شمال یا ... ؟! بهتون خوش می گذره ؟ چه خبرا ؟ ما که والا تا همین الان که یکی مونده به آخرین روز ، توی خونه بودیم ! شاید فردا به سمت روستای عزیز و بومی خودمون سفر کردیم اما خب با امکانات کم مث آنتن ندادن ایرانسل ، دور بودن خیلی بیشتر...
-
ریه ام درد می کنه ...
جمعه 13 خردادماه سال 1390 01:46
جونم واستون بگه که نزدیک 1 هفته ای می شه پسر فعالی شدم و به خاطر این فعالیت های مکرر مورد تقدیر قرار گرفته و شب ها تا ساعت 11 شب ما رو سر کار نگه می دارن جای اینکه بهمون پول بدن ! زکی ... به خاطر 14 و 15 خرداد ، باید برای س.پ.ا اتوبوس ارسال می کردیم تا بتونن متقاضی های سفر رو ببرن به تهران و زیات و این حرف ها ... ( به...
-
سپاسگذار از شما ...
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 11:20
-
کلوب خودنویس
شنبه 7 خردادماه سال 1390 23:14
درود بر شما دوستای دوست داشتنی خودم ... اومدم یه خبری به شماها بدم که بالاخره تونستم « کلوب خودنویس » رو هم راه اندازی کنم . از این به بعد دوستای عزیزی که توی سایت کلوب دات کام ( http://www.cloob.com ) عضو هستن ، می تونن عضو کلوب خودنویس بشن و از بحث هاش لذت ببرن . آدرس کلوب هم توی لینک زیر قرار می دم :...
-
روز مادر و زن خجسته باد
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 12:26
...::: بدون شرح ، مادرم همیشه دوستت دارم :::... واسه اون نوشت : پرستوی من ، امسال که نتونستم در کنارت باشم اما ، امیدوارم سال آینده در کنار همدیگه باشیم و این روز رو بهت با یه هدیه خوب تبریک بگم ... پ.ن : دوستان ، روز مادر و زن رو بهتون تبریک می گم ( کرم خبیث ، کُپُل بانو ، سحر خانوم ، خانوم گل ، خلال دندون و ... )
-
نام های پارسی ...
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 00:11
درود بر همگی شما عزیزانی که واقعاً دوستون دارم من از صبح نشستم و واستون اسم های اصیل و کهن پارسی ( دختر و پسر ) رو جمع آوری کردم و توی یه فایل PDF قرار دادم واسه دانلود . ازتون می خوام این فایل رو دانلود کنین و برای بقیه دوستاتون از طریق پست الکترونیک ارسال کنین . همینطور اگه کسی از خویشاوندانتون فرزندی در راه داره می...
-
بالاخره متولد شد ...
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 00:13
بچه ها اومدم فقط یه خبر بهتون بدم و برم ! امروز ( 27 اردیبهشت 1390 ) زادروز یه دختر کوچولوئه به اسم « مبینا » ! حالا این مبینا کیه ؟! عکسش رو ببینین ... این دختر کوچولو ( مبینا کوچولو ) خواهر کوچیک منه که تازه به دنیا اومده ! قدمش به دنیا رسیده ... ( راستی توی این عکس بین 1 تا 2 ساعتشه ... راستی اولین نفری که فهمید...
-
یه قصه ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 00:53
همین الان برگشتم ؛ عرق هنوز از روی موهام خشک نشده و خیسه ! کولر خونه روشنه و منم به همین خاطر سردمه . دارم لذت می برم . خستگی ، کوفتگی پاهام و دردی که توش هست واسم ارزش داره ، لذت بخشه . آخه راهی رو با خستگی رفتم و برگشتم که به نظر من دلیلیه که چقدر مشتاقم ... تقریباً ساعت 10 و خورده بود که از خونه پیاده زدم بیرون ....
-
امروز عجب روزیه ...
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 18:46
پرده اول ( عجیبه ها ) : صبح امروز با یه دونه SMS خالی شروع شد . یه SMS خالی از پرستو که کله ی سحر واسم اومده بود . با خودشم که صحبت کردم در جریان نبود و گفت نمی دونم شاید توی خواب فرستادم یا ایرانسل قاطی کرده . هنوزم که هنوزه تو فکرشم نمی دونم جریان چیه ... پرده دوم ( این روز ها ) : دارم فکر می کنم روز به روز داره...
-
عجب حالیه به خدا ...
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 10:47
قضیه دیروز رو که واستون گفتم ؟! واسه همین شرکت ها که بیشتر وقت ها طلبکار می شن ؟! بزارین که جریان رو بگم به شما ... دیروز خانوم این مدیر شرکت که پشت سیستم می شینه و با نرم افزار کار می کنه ( اپراتور ) ، به من زنگ زدن که سیستم خرابه ! بعد مراحلی که بهشون گفتم ، متوجه شدم مشکل از ویندوزه ! هیچی بهشون نگفتم که سیستم رو...
-
کوته فکر ها ...
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 10:48
می دونین ناراحت می شم از اینکه خیلی وقت ها به خاطر احترام ، رفاقت و ... واسه کسی از حق خودت می گذری و می گی فدای سر آدمی که به اسم هم رفیقمونه اما بعد می بینی پشت سر واست هزار تا صفحه و حرف می زنه . باور کنین اینقدر ناراحت می شم وقتی واسه کسی ( مثلاً مدیر شرکت ها که می گم رفیقم هستن و بهشون احترام خاصی می زارم ) مشکلی...
-
دی دی دی دینگ ...
دوشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1390 08:59
درود بر همگی دوستای عزیزم بهم تبریک نمی گین ؟ قالب وبلاگم رو عوض کردم شدید خوشگل شده ! آقای محمد رحیمی ( قالب من ) زحمت طراحی این رو کشیدن و ازشون واقعاً ممنونم ... پ.ن : من چقدر خوشحالم ...
-
چه روز بدی ...
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 17:58
امروز جمعه است ، از اون جمعه هائی که اصلاً ازش خوشم نمیاد . می دونین واسه چی ؟ چون روزیه که با پرستو ( دم بریده ) نمی تونم صحبت کنم و می شه گفت کل روز رو باهاش تماس ندارم . خب به خاطر اینکه کل روز رو کنار خانواده اش حضور داره و نمی تونه به من جواب بده و من باید منتظر یه وقتی بشم که اون بهم SMS بزنه یا تماس بگیره ....
-
ناراحتم شدید ...
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 11:29
امروز خیلی ناراحتم ؛ در حدی که می تونم بگم سگ هستم ! دور و اطراف من کسی پیداش نشه که خدائی ... . خدایا منو ببخش ... می دونین امروز ، بعد از دو روز که با دم بریده صحبت نکرده بودم ، صحبت کردم ( خیلی ناراحتم ) صدای گریه اش رو شنیدم ! واقعاً چرا آدمائی که فک می کنن علمی دارن باید باعث بشن که ... . ولش کنین جریان رو نمی...
-
چی بگم ؟!
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 00:37
پرده اول ( سکوت ) : هیـــــــــــس ! همه ساکت ، دارم به دم بریده فکر می کنم ؛ تمرکزم رو بهم نزنین ... پرده دوم ( عروسی ) : دیروز داشتم مراسم عروسی نوه ی ملکه ی بریتانیا رو می دیدم ! جقدر عروسی و مراسم جالبی داشتن . داشتم از شبکه BBC فارسی می دیدم . چقدر تفسیر و نظرات و صحبت در موردش بود ! نمی دونم شما هم دیدین یا نه...
-
دیشب دیدمش ...
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 13:38
این روز ها همش فکرم توی اینه باید واسه زندگیم چیکا کنم ! گیرم بابام میلیونر ! از قدیمه گفتن : « گیرم نام پدر فاضل ، از فضل پدر تو را چه حاصل ؟! » ، و واقعاً هم همینه ها ، اما خب من منظورم مال و اموال بابا بود والا من از اعتبار پدرم به اعتباری رسیدم و تا عمر هم که دارم مدیونشونم ! مدتیه توی فکر یه شرکت خدماتی هستم (...
-
گسترش خودنویس ...
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 11:56
درود بر شما دوستان خوب و با وفای خودم یادتونه چند وقت پیش نوشتم منتظر تغییرات جدید خودنویس باشین ؟! دوستا خوبم ، طی فکرائی که کردم و تصمیمائی که گرفتم ( خودم شخصاً ) اومدم فکرائی کردم واسه گسترش دادن خودنویس . جاتون خالی اومدم و دیدم من چون توی زمینه IT و سیستم و ... فعالیت می کنم بیام و یه بخش جدید راه اندازی کنم به...
-
هیس ؛ حرف نباشه ...
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 00:36
امشب فقط می خوام خودم حرف بزنم به هیشکی هم اجازه نمی دم صحبت کنه ! مگه من دل ندارم که پر باشه ؟ از کسی ناراحت باشه ؟ چرا دم بریده نمیاد حرف منم گوش کنه ؟! می دونین چیه اصلاً ، من دیگه دلم نمی خواد به حرف کسی گوش کنم ، دلم نمی خوا سنگ صبور کسی باشم ، دلم نمی خواد هر وقتی که آدما به من احتیاج دارن بیان سراغم ، دلم نمی...
-
دلتنگم ( خصوصی - اسمت )
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 20:02
-
وای خدا مرگم بده ...
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 09:46
خدایا ، چرا آخه ؟ چرا باید اینطوری بشه ؟ چرااا ؟! مگه من چه گناهی کردم ؟! یه دفعه دیگه اینطوری شده بود اما درستش کردم چون پشتیبان داشتم اما اینبار چرا ؟! ای سایت کوفتی چرا ؟! مسخره بازی هات واسه چیه ؟ چرا منو اذیت می کنی ؟ وقتی می خوام پست بدم همش می پرونی و اگه ازش کپی نگیرم همش می پره ؟ مگه سری های قبل همین کارو...
-
یه پیامک اومد ...
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 21:01
از یکی از دوستان امروز واسم یه SMS اومد که نوشته شده بود : « چی باعث می شه یادم بیفتی؟به همه بفرست جوابای جالبی میگیری (اول جواب من) » راستش رو بخواین منم سر و گوشم جنبید و این SMS رو واسه اونائی که می دونستم از من شناختی دارن فرستادم اما ... ( حالا جواب ها رو ببینین ؛ از اولین SMS تا همین الان ... ) : 1. توپولی 2. من...
-
اومدما ...
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 19:48
پرده اول ( Dialup درست شد ) : بعد از مدت ها ( نمی دونم چند روز یا هفته ) اینترنت معمولی که دوستان متخصص متوجه می شن چی گفتم درست شد و یه بار خیلی زیادی رو از دوشم برداشت ! خوب نیستا اما بد هم نیست ، راضی ام فعلاً ! اینترنت ADSL منم که کلاً فک کنم مالید و از دست رفت . نمی دونم تا کی می تونم ADSL نداشته باشم ... پرده...