آی بدنم ؛ آی همه عضله ها ، چربی ها ، دست و پا و ... همه از سرما منجمد شده ...
دیشب از ساعت 11 که رسیدم به خونه ( از خونه پرستو ) کولر محترم رو روشن کرده و زیر کولر بدون لباس گرم کننده و تنها با یک رو انداز بسیار نازک ( البته دو تا ، یکی نازک یکی کلفت ) خوابیده و این باعث شده تا ساعت چند صبح بگم ، عین بید مجنون به خودم بلرزم و در آخر ، به جای اینکه کولر رو خاموش کنم رفتم یه پتو آوردم و انداختم روم ! حالا این بماند که بازم یخ کردم و علائم مشخص گرفتگی بدن و سرما خوردگی در من الان مشاهده می شه !
اما دلیل این سرما خوردگی اینه که بنده طبق معمول شب های دیگه بدون لباس رفتم این دفعه مستقیم به سمت باد سرد کولر خوابیدم ! از بیچارگی من ، ساعت 1 هوای بیرون هم شروع کرده بود به سرد شده ( یعنی دقیقاً هم هوای خونه و هم هوای بیرون سرد سرد بود ) ! این باعث شد من بیچاره اینجا مورد سرما خوردگی قرار بگیرم ...
خب حالتون چطوره ؟! خوبین شما ؟! امروز عصر دیگه مامان اینا راه می افتن به سمت اینجا و بیان دیگه ! شانس ما ، دیروز قبل اینکه بریم خونه SMS دادم به پسر خالم که شب من تنهام ، پاشو با دختر خاله بیا اینجا ( خانومش ، آخه پسر خالم به دختر خالمون ازدواج کرده ) ! گفت باشه صحبت می کنم ، موافقت شد خوشحال می شم . بماند ، SMS دادن پسر خاله محترم و انتظار من برای خبر اینکه میاد یا نه ! هیچی ساعت شد 8:30 شب ، زنگ زدم خونشون دختر خالم برداشت ! کمی احوالپرسی ، فتم گوشی رو بده ... تا برداشت فتم دلم می خواد الان با مشت بکوبم توی چشمت ؛ پس خبرت چی شد ؟ هیچی فهمیدیم آقا موافقت شده بیان خونه پیش من ، رفتن خونه ی خالم و بهشون گفتن باید اونجا وایسین ! هیچی دیگه ما سرمون بی کلاه موند ! خدائی دلم واسشون تنگ شده بود ، منم خیلی ناراحت شدم وقتی اینو شنیدم ! آخه قبلش رفته بودم کلی خرید کرده بودم و فقط و فقط مونده بود شام بگیرم که می خواستم اونا بیان و برم بگیرم ...
الانم اومدم سر کار ( زندگی خرج داره برادر ) و هیچی دیگه ما خیلی دوستون داریم !
راستی چرا نمی تونم نوشته هام رو رنگی کنم ؟!
قلنجه ؟ دلم می خواد پرستو بیاد منو ماساژ بده :(
اینقدر خسته ام به خدا ...