امروز خر کیفم شدید ! با دم بریده ام صحبت کردم و کلی دلم واسه صداش تنگ شده بود ! وای جای من بودین نمی دونم چقدر خوشحال می شدین ! ده روز بود باهاش صحبت نکردم . نمی دونین امروز چقدر بهم خوش گذشت به خدا حتی برای چند دقیقه که صداش رو شنیدم چه حس خوبی بهم دست داده ! مریض بودم اما مریضی رو فراموش کردم و همش دارم به صداش گوش می دم که توی سرم می چرخه و بازتاب داره . خدایا شکرت که اگه ناراحتی هم پیش اومد اما تونستیم با هم دیگه حرف بزنیم ! می دونم لطف تو بود که دیدی چقدر حالم بده ! مرسی خدا جونم ، دوست دارم ...
واسه اون نوشت : خیلی مهربونی عزیز جونم که دیدی ناراحت شدم زودی با اینکه نمی تونستی زنگیدی ...
پ.ن : در خوشحالی من سهیم باشین دوستای خوبم ! کرم خبیث ، کُپُل بانو ، سحر خانوم ، خانوم گل ، بهزاد و ...
اون اعداد باااااااالا چی بیدن؟؟
چه جشنی میخوای بگیری؟
سلام..
دم بریده رو هم دعوت کن بیاد یه حرف خصوصی باهاش دارم
نمی دونم خودمم ، الان تازه بلاگشو باز کردم ببینم چیه :D
جشن مسروری و خوشی و اینا :D
با دم بریده بعد از 10 روز حرفیدم :D
درود :D
دم بریده گفت نمیام ( نمی گم من نمیارمش :D )
راستی 24 فروردین چه خبره ؟ :D
برو خصوصی...
رفتم خصوصی :D
خوشحالم که خوشحالی
سهیم شدیم هاااااااااااا
به به به خانوم گل :D
چیه هی اسم منو تو این بلاگ میارین؟!تازه از خواب زمستونیم در اومدم هی صدام می کنین.خوش به حالت که با دم بریده حرف زدی منم می خوام با دم بریده حرف بزنم

اوهوکی ، دم بریده مال خودمه به هیشکی شم نمی دم :D
هی هی هی هی :D
آره ، آخه تو از اولین دوستائی بودی که می اومدی بلاگم خو ... :D