درود . من آئین هستم . مترسک باغ زندگی خیلی از آدما ...
آدمائی که یا از من می ترسن ، یا با من خوبن و وقتی ترسشون ریخت تنهام می زارن ! تا حالا دیدین یه مترسک تنها نباشه ؟!
متولد نیمه دوم شهریور سال 1367 هجری خورشیدی ...
خواهرم و همینطور پسر خاله ی کوچولوم توی 1 تا 2 سالگی منو به این اسم صدا می کردن ...
این وبلاگ یه دل نوشته است ، دل نوشته هائی که شاید نتونم به شخص خاصی بگم ...
این یه دفتر خاطراته واسه من که با دست خودم دارم توش می نویسم ...
خیلی خوشحالم که اینجا رو دارم واسه نوشتن خیلی از حرفا که نمی شه به زبون آورد ...
ادامه...
خب دیگه امتحانا شروع شد و منم باید بشینم عین آدمیزاد بخونم . امروزم کلاس داشتم اما چون می خواستم برم نمایشگاه لوازم خانگی پیش دائیم ( چینی مقصود ) دیگه کلاس رو دو در کردم . فقط اومدم همین قد بگم و برم . البته شاید باز اومدم اما فعلاً ...
امتحان نگو بلا بگو.کلی کار دارم منم
والا :D