خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

یعنی چی الان ؟

پرده اول ( صحبتی با ایزد بزرگ ) : پروردگار قربون اون بزرگیت برم که هر روز و هر روز و هر روز بهم محبت می کنی که نفس بکشم و ازم پشتیبانی می کنی ، همیشه تو رو کنارم حس می کنم و مطمئنم منو از هر بلائی دور نگه می داری ...

پرده دوم ( این چند روز ) : باور نمی کنین چقدر روز های بدی رو دارم می گزرونم ؛ از یه طرف مشکلائی که محل کارم دارم ، از طرف دیگ دانشگاه و درساش که داره سنگین می شه ( هنوز اولشه ) و ... و ... و .... . خیلی دوس دارم هر روز یا لااقل هر چند روز یه بار واستون بنویسم اما باور کنین وقت نمی کنم . راستی بهتون گفتم امتحان ریاضی رو خوب دادم ؟ خودمم توی کفش موندم . اما خب باز از یه طرف گند زدم به فیزیک ( البته قبول شدم ) ...

پرده سوم ( کار گرافیکی جدید ؟ ) : یه مدتی شده دارم فکر می کنم تا بتونم یه سایت طراحی کنم واسه دختر عموم ! 1 هفته گیرش بودم بعد دیشب فهمیدم خانوم واسه شرکتشون می خواسته نه خودش ! هیچی نشستم امروز از صبح که بیدار شدم پی طراحی سایتش . تموم شد ، اومد دید ، چند تا طرح داد ( عکس ) واسه اجرا و اینکه قرار شدم من امشب تکمیلش کنم تا بیاد و ببره ( اما نیومده هنوز ) . الان داشتم بخش گرافیک سایت خودم رو نگاه می کردم ، خیلی جالب بود اما حیف که هنوز وقت نکردم سایت خودم رو تکمیل و طراحی کنم . از خلاقیت افتادم ...

پرده چهارم ( امتحان فیزیک الکتریسیته و مغناطیس ) : وای 5 شنبه همین هفته امتحان فیزیک دارم . از امتحان فیزیک می ترسم خیلی ! چرا اینطوریه ، نمی تونم تمرکز کنم و خوب متوجه بشم مسائل فیزیک رو ؛ اه ...

پرده پنجم ( خونه بابا حاجی ) : ایزد بزرگ بابا حاجیمو رحمت کنه و نور به قبرشون بباره ( فاتحه بخونین ) ؛ امشب رفتیم خونه بابا حاجی ؛ برادرا باهم نشسته بودم و وسایلشون رو باز کرده بودن . دو تا وصیتنامه ازشون بود که یکی مال ( تاریخشو نمی دونم ) و یکیشم مال سال 1375 بود فک کنم که داشتن می خوندن باهمدیگه ؛ بابام و عوی وکیلم . وسایلشون و همه خرت و پرتاشون رو ریختن بهم و کاغذا و سند ها رو دست موی بزرگم گذاشتن و بقیه رو ریختن توی آشغالی . در کل داشتن مثلاً سند ها رو برای تقسیم ارث و میراث پیدا می کردن . دم برادرا گرم ، قراره تنها عمه ام مث برادرا ( پسر بخش می گن اینجاها ) ارث ببره و چون دختره سهمش کم نباشه . خدا تمامی برادرا رو عمرشون بده ...

پ.ن اول : ببخشید اگه مدتیه کم می نویسم ، اما باور کنین مقصر نیستم ...

پ.ن دوم : ما عقیده داریم بعد از مرگ پدر و مادر ، سریع بعد از گذشت مدت کوتاهی ارث بین بازمانده ها تقسیم بشه تا روح اون عزیزان در عذاب نباشه ...

نظرات 3 + ارسال نظر
کپل بانو شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:15

خوش به حال عمه ت.امتحان ممتحانم بی خی خی.مهم نیست اصل قبولیه

دخیخاً

سحر دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

سلام
فیزیک نگو بگو یتقان..اول دبیرستان که بودیم یه آقای معلم فیزیکمون بود مذهبی.ازونا که موهاشو چپی میزنن.کت شلوار.پیراهن یقه بسته تا آخرین دکمه..
اما نمره ی خوبی نداشتیم
درمورد ارث هم بگم خیلی خوبه.
ما یه داستانی سر خونه پدربزرگم پیش اومد که مجبور شدند بفروشند.حالا پدربزرگ زنده است اما نمیدونی زنش(مادربزرگم نمیشه.)چه کار نکرده..تاسف باره..یه عمر خونه پدربزرگم خورده خوابیده.زمینای پدربزرگمو میفروختن میخوردند حالا هم...
خوشبحال شما که پدراتون انصاف دارندو برنامه..
می خواستم سر یه فرصت داستانشو بنویسم.جالبه...

نه باز خوش به حال ما یه خانومه که مهربونم هست اما جدی
سر کلاسش شوخی می کنیم اما یه دفعه قاط زد می خواست ما رو بندازه بیرون ، خجالت کشید خودش رفت بیرون :D
می گن استادمون نابغه فیزیکه
می گفت پروژه من در پایانامه ام در مورد سرد کردن TV های LED بود ، قرار بود یه چیزی بسازه که سردشون کنه
در کل کله پُره :D
منم نمره خوبی ندارم ، این 5 شنبه هم امتحان فیزیک دارم
بابا بزرگ من 3 تا زن گرفت ، اما هیشکدومشون مادر بزرگ من نمی شدن ! همشون یه طرف مادر بزرگم یه طرف دیگه ...

سحر چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:07 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

این زن و نمیشه با مادر پدرم مقایسه کرد.اونو مادرم میگفت فرشته بود.سختی میکشید زندگی میکرد.اما یه متر از زمینایی که داشتند رو نفروخت.زحمت کش بود..با کار شوهرش زندگی چندتا بچه رو گذروند.سه ماه بعد عروس کردن مادرم فوت کرد.اما این زن هیچی از مال پدربزرگم نذاشت جز ی خونه.خوب خوردند.به قول مادرم که گفت اول زندگیمون صرفهخ جویی کردیم اونا بیش از حد به خودشون میرسیدند.که الا دخترش مثل یه گاو هیکل داره.ازشون بدم میاد.این قصه سر دراز دارد...

امیدوارم هر کسی که به نا حق چیزی رو بر می داره ، از حلقومش بیاد بیرون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد