سانس اول ( قاطی پاتی ) : راستش رو بخواین خیلی دوست دارم واستون از ته دلم بنویسم اما خب یه حرفائی و یه چیزائی باعث می شه حرفم توی دلم بمونه و بیرون نیاد و به خاطر این منو ببخشید ( خیلی شخصی ان ) . اوضاعتون چطوره ؟ خوب و خوش و سلامتین ؟ منم به یاری ایزد خوب و شاد ، درگیر دانشگاه و درس و مشق و کار و ... ! در کل زندگیم داره به سختی می گذره اما سپاس ، راضی ام به اینکه می دونم آخرش بهروزیه و شادی ...
سانس دوم ( Quiz ؟ ای که گفتی یعنی چه ؟ ) : نمی دونم این استادمون چیه یاد گرفتن همش می گن Quiz ، Quiz و اینا ، فارسی بلد نیستین بگین امتحان میان ترم ؟ اولین کسی که اسم از این واژه ناشناخته انگلیسی زد خانوم ه. بود ( استاد فیزیکمون ) که از جلسه اول که درس داد ، جلسات بعدیش رو ازمون آزمون می گرفت و نمره من در اولی شده بود 0/75 و در بقیه شده بود 0 از دو نمره ( چقده درس خونم حال می کنین ؟ ) . آخه درس فیزیک رو من زیادی از همون اولم خوشم نمی اومد ، به خاطر فرمولاش و ... بود . در کل این خانوم ه. خیلی داره به ما لطف می کنه و بهمون گفته بود یکشنبه 30 آبان ( یعنی امروز که داره می گذره ) از 3 فصل ، 1 ، 2 و 3 که اگر نمره کامل رو بگیرین 0 ها قبلیتون رو محاسبه نمی کنم برای پایان ترم و ... و اینا . ما هم امروز با اعتماد به نفس رفتیم سر جلسه امتحان ، هنوز فرمول به بقیه دوستان یاد می دیم ! خانوم ه. که اومد ، برگه داد ، برگه ها رو که نگاه کردم گفتم وای پروردگارا ، اینا دیگه چه تمرینائیه ! هیچی گند زدیم و رفت ... . اما یه حرف خوبی زد ، گفت بهتون یه فرصت می دن توی پایان ترم ، 3 سوال از میان ترم میارم ، هر کسی جواب داد بهش نمره کامل میان ترم رو می دم بدون شک و شبهه ! ( دمش گرم خانوم ه. استاد فیزیکیمون ) سنشم زیاد نیستا ، خیلی باشه 26 - 27 اما خیلی بارشه ...
سانس سوم ( ورثه بابا بزرگ ) : اینطور که بوش می اومد ، این عید قربانی همه عمو ها جمع شده بدون دور هم برای تصمیم در باره ی ارث بابا بزرگ و ... . ( ما اعتقاد داریم چند ماه بعد از فوت باید ارث مرده ها تقسیم بشه والا روح مرده در عذابه ) . هیچی باورتون می شه به هیچ نتیجه ای نرسیدن ؟ ( دروغ گفتم ) . قرار بر این شد که دست به خونه ی روستا ، باغ و ... توی روستا نزنن ، به جاش یه کارگر بیارن و یه بنا ، تا خونه رو آماده و ترمیم کنه که یه یادگاری ازشون بمونه ، ور هر کسی از برادرا که خواست واسه وقت بیکاریش بره اونجا و یه فاتحه ای به روحشون بخونه ! اما تصمیمشون واسه خونه ی شهر قطعی نشد و تصمیم درستی نگرفتن ! اما خب صحبتائی شده و قراره در دیدار بعدی باز دور هم جمع بشن و تصمیم بگیرن ! ایشالله تا اون موقع ...
سانس چهارم ( خدمتکار مامانم ) : یه خانومی هست ، شنبه ها میاد و به مامانم کمک می کنه ! تقریباً صبح قبل اینکه من بیدار بشم میاد و بعد از اینکه میام خونه ، 1 ساعت بعدش می ره ! این بدبخت میاد خونه ما ، فک کنم هر سری که میاد اتاق من تا ظهر گیر اتاق و وسایل منه که چقدر بهم ریختس ! ظهر که میام خونه می بینم اتاقم شیک و تمیز ، اما همه برگه هام پخش و پلا و هر کدوم یه جائی ( این فرضیه اینطوریه که وقتی کسی اتاقش بهم ریختس ، می دونه هر آتاشغالی رو کجا گذاشته اما خدا نکنه یکی غیر خودش تمیز کنه دیگه نظم وسایل اون خونه بهم ریخته و نمی تونه چیزی رو پیدا کنه ! باور نمی کنین از شلخته ها بپرسین ) ! من چند بار با تیمسار ( مامانم ، لقب جدیدشونه آخه خیلی خوشم میاد ) سر و صدا کردم که چرا برگه هام و عوض بدل می کنه ! مامانمم هفته پیش که اومده بود بهش تذکر داده بود ، به وسایل پسر بزرگم کار نداشته باش روی وسایلش حساسه مخصوصاً برگه هاش ، مراقب باش بزاری سر جاش ! هیچی در کل اوضاع داره خوب پیش می ره با این خانوم ...
سانس پنجم ( تعطیلی فقط مدارس ؟ ) : چرا همیشه بین تعطیلات همیشه مدرسه ها رو تعطیل می کنن ؟ چرا دانشجو های بدبخت فلک زده تعطیل نمی شن ؟ مگه اونا آدم نیستن ؟ بزارین داستان اینو بگم که قرار شد با بجه ها قرار بزاریم پنجشنبه رو نیایم سر کلاس اما روزش که رسید من و یکی از دوستام ، در دانشگاه بهم رسیدیم ! رفتیم بالا دیدم فقط 2 تا خانومن ! هیچی اومد و بحث کردیم که بریم ، منم جمع کردم و رفتم بیرون دانشگاه و زنگ زدم داداشم بیاد دنبالم ! بعد از چند دقیقه رفتیم بالا دیدم به به ، خانومای کلاس همه نشستن ! خوب شد نرفتمااااااا و الا می موندیم و غیبت خورده ای که تا حالا نداشته بودم ! هیچی کلاس دو در نشد و اون روز هم Quiz فیزیک داشتیم ...
سانس ششم ( کجائین ؟ ) : قبلنا بیشتر بهم سر می زدین دوستان اما این سری اصلاً خبری ازتون نیستا ! چی شده از دست من ناراحتین ؟ باور کنین من به بلاگاتون سر می زنما ...
پ.ن اول : آهنگای بلاگم رو گوش می کنین ؟
پ.ن دوم : به خدا نظراتتون باعث خوشحالی من می شه ...
ما همین جاییم نظر هم میدهیم آهنگاتم قشنگن.اتاق منم مث جنگا آمازون میمونه اما درست و دقیق میدونم زیر هر کاغذم چه کاغذ دیگه ایه.چی کجاست و چرا.خوشبختانه کسی سمت اتقم نمیاد که دستکاریشون کنه
ااا خوبه یکی مث خودم پیدا کردم