امروز از ساعت 11:30 آقای ع.ن اومد نشست توی دفتر تا ساعت 1:30 که ما دیگه می خواستیم تعطیل کنیم و بریم خونه . حالا منتظر چی ؟ منتظر اینکه بابا بیان و ایشون به جای کل بدهیشون ، فقط و فقط 10% از بدهی رو پرداخت کنن و ... . بابا هم امروز رفته بودن تا قبر بابا بزرگ رو آماده واسه سنگ قبر کنن و ... توی دفتر نبودن . من که دیگه از بس قیافه این آدم دو رو و ریاکار رو دیدم داشت حالم بهم می خورد . در آخر هم به ایشون صورت وضعیت ندادیم که ندادیم ...
امروز داخل پایانه دعوائی شد که به زد و خورد کشیده شد و مأمورین نیروی انتظامی مجبور شدن از سلاح استفاده کنن و با اسپری فلفل اونا رو جدا کردن . نمی دونین وقتی از این اسپری استفاده کردن کل سر و صورت مردم می سوخت و همه سر درد و سرفه و عطسه کنان می اومدن . آخه مأمور پاسگاه انتظامی یه نفر بود و مجبور شد استفاده کنه . در کل خیلی روز جالبی شد به نظر من
فردا که تعطیله اما هنوز مشخص نیست پس فردا باز این ع.ن کی بیاد بالا و خواهش و تمنا واسه صورت وضعیت کنه ...
پ.ن : دوستان اکثراً عکس هائی که می زارم جنبه تزئینی داره و مربوط به شخص خاصی نیست ...
سلام
خوش به حالت که کلی کیف کردی ولی یواشکی بگم به صلاحته اون " صلاح " رو درستش کنی !!!
=)) شما هم دیدی ؟ :))
چرا آپ نمی کنی؟
کتک خوردن ملت جالبه؟
آره :D
منم بزنم دلم خنک شه ؟ :D
سیلاااااااااااااااااااممممممممم......


بابا اسپری....گذاشتم واست.....