خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

کیف کردم ...

امروز از ساعت 11:30 آقای ع.ن اومد نشست توی دفتر تا ساعت 1:30 که ما دیگه می خواستیم تعطیل کنیم و بریم خونه . حالا منتظر چی ؟ منتظر اینکه بابا بیان و ایشون به جای کل بدهیشون ، فقط و فقط 10% از بدهی رو پرداخت کنن و ... . بابا هم امروز رفته بودن تا قبر بابا بزرگ رو آماده واسه سنگ قبر کنن و ... توی دفتر نبودن . من که دیگه از بس قیافه این آدم دو رو و ریاکار رو دیدم داشت حالم بهم می خورد . در آخر هم به ایشون صورت وضعیت ندادیم که ندادیم ...

امروز داخل پایانه دعوائی شد که به زد و خورد کشیده شد و مأمورین نیروی انتظامی مجبور شدن از سلاح استفاده کنن و با اسپری فلفل اونا رو جدا کردن . نمی دونین وقتی از این اسپری استفاده کردن کل سر و صورت مردم می سوخت و همه سر درد و سرفه و عطسه کنان می اومدن . آخه مأمور پاسگاه انتظامی یه نفر بود و مجبور شد استفاده کنه . در کل خیلی روز جالبی شد به نظر من

فردا که تعطیله اما هنوز مشخص نیست پس فردا باز این ع.ن کی بیاد بالا و خواهش و تمنا واسه صورت وضعیت کنه ...

پ.ن : دوستان اکثراً عکس هائی که می زارم جنبه تزئینی داره و مربوط به شخص خاصی نیست ...

نظرات 3 + ارسال نظر
x سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 http://neeknegar.blogfa.com

سلام
خوش به حالت که کلی کیف کردی ولی یواشکی بگم به صلاحته اون " صلاح " رو درستش کنی !!!

=)) شما هم دیدی ؟ :))

کپل بانو جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:17 http://takhchar.blogfa.com

چرا آپ نمی کنی؟
کتک خوردن ملت جالبه؟

آره :D
منم بزنم دلم خنک شه ؟ :D

behzad شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 18:19 http://behzad12706.blogfa.com

سیلاااااااااااااااااااممممممممم......
بابا اسپری....گذاشتم واست.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد