یادمه همیشه روز 31 شهریور دیگه تاب نداشتم . هم خسته بودم از تعطیلات و از یه طرفی هم 9 ماه مدرسه ، درس و مشق . دلم تنگ شده برای اون روزا ، برای کتابا ، بچه هاش ، معلما ... . یادتونه بهتون گفتم واسه دانشگاه ثبت نام کردم و منتظر نتیجه ثبت نامم . پودمانی ثبت نام کردم ، علمی کاربردی . تا اینجائی هم که می دونم بعد از دوره ی کاردانی ( + دوره پیش نیازی که فک کنم من دارم ) و گرفتن مدرک کاردانی ، می تونی برای سراسری کنکور بدی و وارد دانشگاه دولتی بشی . دوس دارم برم دانشگاه ، تموم آینده من به این بستگی داره . هم واسه اولین گزینه ، یعنی عشقم و هم برای موقعیت شغلیم که مطمئنم در آینده بهتر می شه . واسم دعا کنین که بتونم برم دانشگاه امسال . خیلی به دعاهاتون احتیاج دارم ...
روز به روز که می گذره احساسِ نیازم به اینکه عشقم همیشه کنارم باشه بیشتر می شه ! خوشحالم ، خیلی خوشحال تر از اونی که فکرش رو بکنید . تولدش دیروز بود تموم شد ، اما خب من نتونستم اولین نفری باشم که بهش تبریک می گه آخه اون شنگولِ نامرد زودتر بهش تبریک گفت و من نتونستم به دم بریده ی نازم تبریک بگم . از چند روز دیگه کلاس های دم بریده توی دانشگاه شروع می شه و خیلی سرش شلوغ . دختر درس خون ( خر خون ) هم که هست دیگه نمی تونی پیداش کنی . هر مشکلی پیش بیاد من رو توی قرنطینه می کنه نامرد . در کل وضعیت من در هم بر همه ...
چند روزیه که شب ها می ریم خونه ی خود بابا بزرگ واسه نگهداری ازشون و این باعث شده کمی اوضاعمون مختل بشه و شکل پیدا کنیم . یکی از مشکلاتش که برای منه ، متاسافانه جای خوابم تغییر کرده و من دیشب که اوجا خوابیده بودم ، دقیقاً روی سرم راه می رفتم و اصلاً آرامش روحی نداشتم برای خواب . یادمه مامان که توی اتاقم خواب بودن دیگه کم کم نگرانم شده بودن چرا اینقدر دارم آه و ناله می کنم . یادمه با صدای خودم از خواب پریدم ، مامانِ بیچارم هم وحشت کرده بودن ...
چند روزیه یه خانومِ محترمی گیر دادن به بنده ، دست از سرِ کچل ما هم بی نمی دارن ( اما امروز غیر مستقیم به ایشون گفتم من کسی رو دارم ) . به روایتی دیگه کمی دست از سر ما برداشتن . اصلاً طوری شده بدبختی که بابا هم دیگه بهم شک کردن . البته گناهش رو پاک نمی کنم ، چند روزی به خاطر اینترنت شرکت ها دچار مشکل شده بودم ، بنده خدا خیلی کمکم کرد و بیشتر تماس هائی که گرفتن واسه همین بوده و واقعاً از ایشون ممنونم اما ... . یکی پیچیده شد ...
ممنون آئین جان برای تبلیغ بلاگم.بشد جبران کنیم
خواهش می شود ، از شما حمایت می کنیم :D
بیشتر مواظب خودت باش پسر