سانس اول ( وضعیت بابا بزرگ ) : بالاخره تونستن با کلی کلک و ... بابا بزرگ رو بستری کنن و امشب رو توی بیماسرتان سپری کنن . خبر ها از این حاکیه که ورم پای بابا بزرگ شکر خدا بهتر شده و کمی سر حالن . دیشب بابا رفتن خونه عمو ، مثِ اینکه حالشون خیلی بد شده بود . شکر خدا در کل امشب حالشون بهتره و این کافیه . راستش امشب سر نماز به خدا قول دادم اگه گله ای از بابا بزرگم رو دلم دارم کلاً فراموش کنم و با اینکه در حد من نیست ازشون دلخور باشم اما ببخشم ...
سانس دوم ( ماشین ) : دیروز ماشین رو معامله کردیم ! کله ظهر توی گرما . 405 نقره ایمون رو فروختیم و اینطور که بابا قول دادن و دنبالشن مثِ اینکه می خوان یه پارسِ دوگانه سوز بگیرن ( با این وضع بنزین دیگه می شه چیکا کرد ) . نقداً پول رو گرفتن و امروز رفتیم ریختیم به حسابِ بابا ...
سانس سوم ( احسان و ایمان ) : دیشب که نه اما پریشب که ماشین داشتیم رفتم دنبال دوستام احسان و ایمان و رفتیم یه دوری باهم زدیم . از بس رفتم در خونه احسان و سراغش رو از خانوادش گرفتم ، باباش به احسان گفته هر کجا که می ری یه خبری به آئین بده ه نگران نباشه . آخه داستان داره . یه شب هر چی به احسان زنگ می زدم گوشیش خاموش بود منم خیلی نگران بودم ، ساعت 12 شب زنگ زدم خونشون و سراغش رو از بابش گرفته بودم ، کلاً قاطی کرده بودم و تته پته می کردم پشت تلفن . در کل آبروم رفت پیش باباش ...
سانس چهارم ( طرح داره بهم می خوره ) : توی پایانه مثِ اینکه تصمیم به این گرفتن که طرحی رو که مربوط به اشتراک شرکت های مسافربری بود ، بهم بزنن و متاسفانه با این اوضاع کمی مشکلات من زیاد می شه و دردسر و بی پولیش بیشتر . تمام سیستم های قدیمیشون رو باید دوباره راه اندازی کنم و مطمئننم اگه اینطور بشه 1 هفته همش 24 ساعت دردسر می کشم ، اما پولی به دست من نمی رسه . در کل دارم دعا می کنم این طرح بهم نخوره ...
پ.ن اول : برای بابا بزرگم دعا کنین که ایشالله حالشون بهتر بشه
پ.ن دوم : این در مورد عشقمه خصوصیه شما نخونین ( هه هه هه - خنده )
پ.ن سوم : دوستون دارم که بهم سر می زنین ...
سلام...
ایشالله که حالشون بهتر میشه...
این خونه ی کیه؟
مرسی
خونه خودمونه
کلا عرض کنم
که هرچی خیره پیش بیاد
دیگه بقیه اش باخودت!
قربونت ، مرسی ...
ایشاله سریعتر حالشون خوب شه
دردسرهای کاریتم رفع شه