چارلی چاپلین شخصیت موندگاری توی ذهن منه ؛ کسی که از بچگی تا الان با فیلم هاش شاد شدم و خندیدم ؛ اما هیچوقت نفهمیدم این دلقک شاد که با کار هاش ملیون ها نفر رو می خندون ، پشت اون چهره خندون و شادش یه کوه از غم رو به دوش می کشید ! چون خودش چهره غم رو دیده بود تلاش می کرد تا مردم رو بخندونه و سعی در شاد کردن مردم داشت تا کمی از غم هاشون رو فراموش کنن و مث اون غم رو کول نکنن ...
زندگی من هم به این هنرمند شبیه ! البته فقط من هنرمند نیستم ؛ بقیه با من بودن رو دوست دارن تا بخندونمشون و با من شاد باشن اما تا حالا کسی نپرسید آئین غم تو چیه ! کسی نخواست بفهمه آیا من هم غم دارم یا نه ! یادمه وقتی دیگه اینقدر بهم فشار می اومد که دیگه توی صورتم هم غم پدیدار می شد همه از کنارم می رفتن و می گفتن امروز زیاد حالش خوب نیست ، تنهاش بزاریم ! اما کسی نخواست وایسه و بپرسه : دردت چیه ...
پشت این چهره خندون اون همیشه غصه داره ... این همه شکلک و بازی واسه نونه در میاره