خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

جانِ من ؟!

یه چی بگم بخندین در حد تیم ملّی و البته من خوشحالم بابت این قضیه ها ...! بابا بزرگم برای بار 4 می خوان داماد بشن به سلامتی و میمنت و مبارکی و اینا که می گن ؛ راستش امشب بحثش بود به خدا ، من خودمم درست متوجه نشدم اما می خوان یه خانومی رو که از اقوام دور خودشونه بگیرن ! مبارکه به سلامتی ایشالله ، به پای هم پیر شن ! راستش من در حسرت اینم که زودتر به سیمون برسم اما بابابزرگم دارن ایشالله عروس 4 رو به خونشون می برن ! امشب بابام و عموم بحثش رو داشتن و صحبت می کردن ! راستش رو بخواین می دونین چرا خوشحالم از این بابت ؟! واسه اینکه دوس دارم بابا بزرگم چند صباحی بیشتر در کنارمون توی این دنیا زندگی کنن و سایشون بالای سرمون باشه ! من احترام خاصی برای بابا بزرگم قائلم ( آخه نوه ی بزرگ پسریشون هستم ) !

امشب ماشین رو بردم در نمایشگاه که یه مشتری پیدا شده بود بخره ! 405 نقره ای مدل 84 ، فقط دو تا درب طرف شاگرد عوض شده ، اونم به خاطر تصادفی که داداشم چند سال پیش داشته ! قیمت دادیم 9.500.000 تومان ، کمتر شد 9.200.000 تومان ، بعدش 9.000.000 تومان و در آخر شد 8.800.000 و 8.500.000 که دیگه دیدم این یارو به خاطر درب که تعویض شده اونم از تهران اومده می خواد مرده خری کنه ، گفتیم بیخیال بابا ، مالمون رو از سر راه نیاوردیم که ! آخه ماشین سالمه سالمه ، ماهی یه بار سرویس می شه توی نمایندگی ! در کل می خوایم ماشین رو بفروشیم یه ماشین دیگه بگیریم بعد از چند سال ! قدیما هر سال یه ماشین عوض می کردیم اما این ماشین خدائی چیز دیگه ای بود واسمون که نگهش داشتیم ؛ خدائی آخ نگفته تا حالا ...

پ.ن اول : سیمون عزیزم از مسافرت برگشت ، امروز ...

پ.ن دوم : برای سلامتی بابا بزرگم دعا کنین ...

پ.ن سوم : برای خوشبحتی منم دعا کنین ایشالله با سیمون ...

نظرات 3 + ارسال نظر
خانوم گل جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 http://khanomgol83.blogfa.com

به سلامتی، ایشاله به خوبی و خوشی زنشو بیاره خونه
ایشاله قسمت نوش بشه

ایشاله بابابزرگت در صحت و سلامت، خوشبختی نوشو ببینه

من چی پس خانوم گل ؟!

خانوم گل شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:04 http://khanomgol83.blogfa.com

من که کلی هم واسه تو دعا کردم، پس منظور از (نوه )تو کامنت قبلی که نوشتم کیه؟
خوب تویی دیگه بشر

مرسی خانوم گل ، واقعاً ممنون ...

خنکای پایان خاطرات شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:25

دست به دعا شدم!

بابت نوشته بالایی

احساس مشترک داریم!

مرسی خنکای پایان خاطرات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد