خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خوشا به حالتان ...

یالا ، کسی سر لخت نباشه ...

نمی دونم چرا وضعیتم طوری شده که خیلی یلی کم آپ می کنم در صورتی که قبلاً لااقل هر شب یه آپ داشتم ؛ زندگیه دیگه واسه آدم وقت و حوصله نمی زاره ...

نمی دونم دیروز یود یا روز قبلش با بابا یه کمی بحث داشتیم که من سر ار چیکا می کنم و نمی کنم و از همون روز تصمیم گرفتم دیگه پای نت ( محل کارم ) نشینم و بیشتر از قبل به کار دفتر داریم توجه کنم ؛ به نظر خودم تصمیم درستی گرفتم !

اینوری که بوش میاد انگاری قراره مقداری از پولی که قراره به من داده بشه تسویه بشه ، منم تو وضعیت چندان خوبی نیستم و اینم واسم یه پشتوانه خوبیه که بتونم اون وسیله ای رو که نیاز دارم بخرم ؛ بعد از اون دیگه می رم توی خط پس انداز و غیره ...

راستی دوستان کسی می دونه دفترچه های کاردانی دانشگاه علمی کاربردی کی میاد ؟! زمانش کیه ؟! آخه به خاطر وضعیت شغلیم دوست دارم هم کار کنم هم درس بخونم که از اونور مشکلی نمداشته باشم واسه خرج دانشگاهم ( هم پس انداز ، هم شهریه دانشگاه هم کار و هم سرمایه گزاری برای ایشالله زندگی آینده با سیمون ) ؛ لطفاً خبری دارین بهم بدین ...

امروز نشستم کلی آهنگ و کلیپ تصویری و ... دانلود کردم ! مخصوصاً آهنگ سریال « فرار از زندان - Prison Break » رو که خیلی دنبالش بودم ؛ راستی پول اینترنتم تا این برج شده 92.000 تومان ! 4 برج می شه ندادم به شرکت ( حال کنین آشنا قطع مطع تو کارش نیست ) ؛ بتونم این برج نصفش رو تسویه می کنم بقیشم زود بهش می دم ...

جاتون خالی دیشب رفته بودیم استخر ، ساعت 10 تا 12 چه حالی داد ؛ این سهیل پسر خاله کوچیکمم با خودمون برده بودیم ؛ بیچاره از سرما داشت می لرزید مجبور شدیم ببریمش توی سنا خشک ، اما جالبیش این بود دیگه از اتاق در نمی اومد ، می گفت : گرمه !

پ.ن : ممنونم که به من سر می زنین ...

نظرات 1 + ارسال نظر
خنکای پایان خاطرات شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:54

عاشق!
دماغتو بگیر یک شیرجه نارنجکی بزن وسط
۴متری روبراه میشی!
توپ توپ!

می میرم که :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد