خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

بچه کوشولو دوس دارم ...

سانس اول : الان سهیل کنارم بود ، پسر خالم ( عاشقشم ، همه تو فامیل می دونن واسش خیلی دوسش دارم ، طوری که اسم سهیل رو که می برن ، می گن آئینش کو ... )

اذیتش که نه اما خیلی باهاش بازی می کنم ، بعضی وقتا از حد می گذره ، همه جیغشون در میاد ...

کلاً بچه کوچیک دوس دارم ، نمی دونم چرا اینقدر بهشون علاقه دارم ، اما باز نه هر بچه ای !

سهیل توشون استثناء بود به خدا ، آخه من با بچه دیگه ای مث سهیل نیستم اصلاً ...

عشقم داره خودش رو برای یه اتفاق مهم که توی این هفته آماده می کنه ، کاش می تونستم کنارش باشم اما حیف نمی شه ...

هیچوقت نمی خوام توی موقعیت های حساسی مث این موقعیت تنهاش بزارم اما ...

اما از خدا می خوام مث همیشه حافظ و نگهدارش باشه ... ( واسمون دعا کنین ... )

راستی دیشب بهم پیشنهاد شد یه طرحی آماده کنم برای جلد مجله ، باور کنین 7 تا طرح زدم و واسشون فرستادم آخرم نفهمیدم کدوم طرح انتخاب شد ، اصلاً تائیدش کردن یا نه ...

سانس دوم :الان از بیرون میام ، رفتم بستنی خریدم ( زیر آبی هم یه معجون توی این هوای گرم خریدم با داداشم خوردیم ، حالمونم خرابه )

ترکیم نه ؟!

راستی می دونین چی شد ؟!

بستنی خریدم ، آوردم ، اومدم بالا نشستم پای سیستم وقتی رفتم پائین دیدم ظرفش دست مامانمه و خالی ...

یعنی به من هیچی ندادن نامردا ...

هی ، برو تو این وقت شب براشون بخر ، خودتم کوفت ندن بخوری ...

شانس رو می بینی ؟!

عجب خانواده ایثارگری ...

واسه اون نوشت : خیلی دوست دارم عزیزم ، امیدوارمو از خدا می خوام اون چیزی که به دل توئه بشه ...

نظرات 2 + ارسال نظر
شهریار سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:27

خدا لعنتت نکنه با این عکست!

حالا بستنی از کجا پیدا کنم؟

اول تک خوری کردی که بعدش نامردی دیدی!

درود به خانواده ایثارگر!

می کشمت :))
چرا عکسم باز ؟!

پری سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:56

سیام.خوب اکشال نداله ۲باره بستنی بگیر این بار خودت تهنا بوخول به هیشکی نده.
منم نی نی دوست دارم ولی دختر دوست دارم اونم ترگل ورگل.

باشه حتماً :D
منم دختر دوس دارم :x

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد