امشب اصلاً یه شب عجیبی بود
دو نفر با هم دعوا کردن ، یهو منم فهمیدم کلی دلم رخت و ناراحت شدم که چرا اینطوری ...
خب دیگه ، دعوا نمک زندگی زن و شوهره ...
امیدوارم زودتر آشتی کنن ، کدورت ها بر طرف بشه و این حرفا که می زنن ...
راستی امشب رفتم یه وب کم خریدم ، کیفیت دار و باحال ( خودم از خریدش حال کردم ، قول داده بودم بخرم و خریدم )
خیلی خوابم میاد ، نمی دونم چم شده
دلمم واسه عشقم تنگ شده ، نمی دونم باید چیکار کنم ...
کی خدا کی می شه این دلتنگی ، این سر در گمی تموم شه ؟!
خدایا فقط ازت می خوام اون چیزی باشه که به خیر و صلاحه ، به دل ما هم نگاه کن ، شاید حرفی داشته باشین ، تو که همیشه می گی توی دل های ما جا داری ...
پ.ن اول : من آدم مذهبی نیستم ، نمازم درست نمی خونم اما به خداوند خیلی اعتقاد دارم ، نمی تونم اسمش رو از ذهنم دور کنم و هر وقت هر چیزی خواستم از خودش خواستم نه کس دیگه ...
پ.ن دوم : ما همیشه مثلاً دور از چشم خدا کار های بدی کردیم اما خدا دیده و چیزی نگفته ! ما از بدو تولد تا لحظه مرگ خطا های زیادی میکنیم اما اگر روزی به ذهنمون راه بدیم که خدا ما رو نمی بخشه ، مطمئن باشین این بدترین خطاست . خدا همیشه بنده های خطاکارش رو بخشیده ، مث ما که وقتی کودکی بدی به ما می کنه ، می بخشیمش می گیم : « بچس گناه داره ، نمی فهمه » ! آره خدا می گه : « بنده است ، خطا کاره ، متوجه نیست » ! بدترین گناه ما اینکه که از یاد خدا غافل بشیم و این تصور رو داشته باشیم به خاطر خطا هامون خدا ما رو نمی بخشه ...
آپیدم.
راستی از خانوم گل چه خبر دیگه نیست چرا؟که به لهجت گیر بده.
منم آدم مذهبی نیستم .کلا اصلا آدم نیستم(نیشخند)
سرم درده خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
نیست درگیر امتحاناشه !
الانم می رم توی بلاگت ...