خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

آخ عضله های شیکمم ...

نمی دونم چه کار من بود ، حرکت شیکم برم آخه ...

آی شیکمم درد گرفته ، انگار یکی محکم با مشت 100 تا کوبیده تو شیکمم ...

من چند روزه بروزرسانی نکردم ؟!

زیاد شده ها ، 2 روز ... ( خندیدم خفن )

من کلاً آدمی ام که خبر زیاد دارم ، هم سوتی هائی که خودم می دم ، هم سوتی های بقیه و در کل خیلی جالبه

بزارین واستون از دیروز بگم که خیلی جالبه ، واقعاً خودم هنوز دارم می خندم به این قضیه ...

توی دفتر نشسته بودیم و یکی از مسئولین طرح داشت صحبت می کرد در مورد متصدی ها و ... که بهشون ابلاغ کنیم از آقای م.ف دستور بگیرن ...

یه پیرمردی هم اونجا نشسته بود واسه کارش و تائیدیه می خواست ...

این بنده خدا مسئول طرح برداشت بلند شد و گفت : آقا این متن رو اینطوری بنویسین که من می گم

گفتیم چشم ، گفت : « بسمی تعالی ... » ( بیچاره هنوز ادامه نداده بود که پیرمردی که اونجا نشته بود با یه صدای خیلی باحال گفت : « کجا بودی تا حالا ... »

من اول متوجه نشدم اما دیدم این رئیس طرح بد نگاه پیرمرده کرد ، گفتم الان می زنتش ...

بعد از رفتن پیرمرده این رفیقم جریان رو تعریف کرد ، اندازه یه ساعت به این ع.د می خندیدیم که نگو ...

امروز هم جلسه بود و بالا پائین و ...

اگه تونستم شب میام و چیزی داشتم تعریف می کنم

خدائی نمی دونم یه مدتیه بی حوصله ام ...

نظرات 1 + ارسال نظر
پری پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:39

چه عجب آپیدی.
میبینم که دستت به قاضی نمیرسه .هاهاهاهاها خندهی شیطانی از خودم دروکردم

خیلی خوبه ، وایسا ببین چطوری پیدات می کنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد