خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

حسابداری خوندین ؟!

وای دو روزه دارم تمامی تراکنش های بانکی انجمن رو وارد سیستم نرم افزاری سحر می کنم ...

نزدیک به 300 تا تراکنش بود که مجبور بودم تک تک وارد کنم ، چشمام دیگه آلبالو گیلاس می چید ...

راستش این یه نرم افزار حسابداریه که من شخصاً خودم دارم ازش استافاده می کنم و خیلی بهم کمک کرده و تونستم دخ و خرج خودم رو در بیارم ...

این نرم افزار رو معرفی کردم و خیلی هم به درد بخوره ... ( به شما هم توصیه می کنم استفاده کنین و آدرس سایتش : Http://www.SaharSoftware.Com هستش )

این مدت درگیر سالگرد ارتحال امام هستیم و اعزام اتوبوس ها برای جابجائی اونائی هستیم که می خوان برن ، از اون ور هم اعزام سرباز ها و همینطور مسافرین خود شرکت ها !

حقیقتش رو بگم کلاً درگیر شدیم و متاسفانه اتوبوس کم آوردیم و اینا ...

از اینا بگذریم باز روحیه شادم تغییر پیدا کرده و متاسفانه شدم گیج و درگیر !

انگاری توی خوابم و نمی تونم خودم رو پیدا کنم ...

اینقدر توی نت می چرخم و خودم رو وابسطه کردم به نت که متاسفانه روی ذهنم تأثیر منفی گذاشته ...

این چند روز تعطیلی متاسفانه توی خونه ی ما غوغاست ...

باور نمی کنین بزارین بگم خدمتتون که ، لوله های خونه پوسیده بیده شده ، بعدشم از امروز آب خونمون قطع شده تا بتونه این لوله کشه کارش رو انجام بده ...

وای یه لوله کش آشنا داشتیم که متاسافنه و بهتره بگم خوشبختانه سفر زیارتی مکه و مدینه نسیبش شده و اونجا داره عشق و صفا می کنه ...

اگه اون بود این چند روز تعطیلی کلیدای خونه رو می دادیم به اون و می رفتیم روستا این چند وقت اما ...

خب برسیم سر اصل مطلب که می خوام با همتون یه حرف جدی بزنم ... ( جدی می شویم )

عزیزانی که به بلاگ شخصی من که یه جورائی دل نوشته ها و دفتر خاطرات منه سر می زنین ، من اینجا خیلی راحت صحبت می کنم و صادقانه واستون می نویسم !  واقعاً شاید فقط و فقط دو یا سه نفرتون هویت اصلی من رو بدونین و من رو بشناسین ! بعضی از دوستان رهگذر بعضی وقتا یه نظرائی می زارن که منو اذیت می کنه و باعث می شه من احساس کنم دارن از رفتار من سوء استفاده می شه ! سعی کنین خودتون باشین و همیشه واسه نظراتی که برای من می زارین ، کمی فکر کنین ! شوخی شوخیه و بحث جدی کاملاً جداست و متذکر می شم « من بچه نیستم » ! ممنون می شم ...

واسه اون نوشت : دم بریده کجائی تو ؟! دلم واست تنگ شده ها ...

نظرات 8 + ارسال نظر
خانوم گل پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 http://khanomgol83.blogfa.com

آره دارم می خونم :d

ایولا :D

سحر پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 http://www.majarahaye2girl.blogfa.com

{نیشخند} هه هه هه{شیطونک}

هاااااااااااااان چرا می خندین ؟! :D

خانوم گـــل پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:44

بدو بیا یه سپاه جمع کنیم و بریم سپاه دشمنان کرمولی رو از بین ببریـــــــــــــــــم[چشمک] [نیشخند]

من نمی تونم بیام ، من دارم مدارک رو جمع آوری می کنم تا بتونم زود درش بیارم و کسی که اذیتش کرده رو تو دام بندازم ...

پری شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:01

سیام

مگه کی برات کامنت ناجور گذاشته بوگو بریم چششو دراریم؟(عصبانی)
بابا این کرمولی ۲ روز تو بند باشه بد نیس مرد میشه از قدیم گفتن زندان آدمو مرد میکنه ولی دقیق نمی دونم کرمم مرد میکنه یا نه؟(نیشخند)

سیام پری
خوفی ؟!
هیچی بابا یکی مسخره بازیش گرفته بوده ، حذفیدم ...
این کرمولی که مرد نمی شه ، آدم می شه :D

خانوم گل شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 http://khanomgol83.blogfa.com

چی شده؟ اتفاقی افتاده؟

نه اتفاق خاصی نیست ، چند تا بچه بودن دیگه ، زبون نمی فهمیدن :D

پری شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:32

چرا آپ نمی کنی منتظرم.تازه منم آپیدم نیومدی

امشب می آپم ...

پری یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:51

هنوز که نه آپیدی؟

پری یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:54

نمی تونم به پست آخرن نظر بدم

چی ؟! :-??
نا مفهوم بودم :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد