باورتون می ه وقتی ساعت 2 رسیدم خونه ، حساب کردم دیدم من از دیروز 24 ساعت فیکس بیدار بودم ؟!
تنم پره از خستگی و کوفتگی ، از 5 صبح رفتم سر کار ، همش اینور ، اونور ...
باور کنین طوری شده بود از اسم خودمم بدم می اومد از بس منو با اسمم صدا زدن
حتی بعضی وقتا توی گوشم بیخودی صدا می اومد ...
وقتی اومدم ، عین جنازه ها افتادم روی مبل خوابم برد ، بعد واسه نهار بیدارم کردن ، نهار که تموم شد رفتم توی اتاق سرد تا ساعت 7 عین خرس خوابیدم ...
هنوز کل بدنم درد می کنه ، خیلی خستم ...
چیز دیگه ای واسه نوشتن ندارم جز اینکه من با افتخار توی پایانه ی مرکزی استان خیلی گل کاشتم ...
خدا قــــــــــوت
این عکسی که زدی، چه خواب خوبی رفته.. از اون خوابا که من دوست دارم... یعنی موقعه ی درس خوندن رو میز نشسته خوابیدن... :d
میشه بپرسم بچه کجایین؟
درود خانوم گل خویین ؟!
اهل کجای دنیام ؟!
اهل سرزمین پارس ...
باورتون می شه من دنبال همینطور جائی می گشتم فقط و فقط 10 دقیقه بخوابم اما پیدا نمی شد ؟!
سلام دوست خوبم///////////////////به وبلاگم دعوتت می کنم//////////////
نه بابا؟ جدا....!
آخی..... خوب انقدر کار نکن، از پادرمیای .. دیگه ما آئین لهجه دار نداریم :d
چرااااااا ؟!
لهجه دار شدم من ، هی هی :D
آخی بزرگ میشی یادت میره!
آدم باید کار کنه برای آسایش نه اینکه با کار خودشو له کنه
می دونی توی زندگی چه تصمیمی گرفتم ؟!
تصمیم گرفتم واسه اینکه آسایش فردام رو بسازم ( به همراه شریک زندگیم ) الان که جوونم خوب کار کنم و سرمایه گذاری کنم و بعد کنار همسرم در آسایش و آرامش زندگی کنیم :)
تا جوونم باید واسه آرامش خودم و همسرم کار کنم ...
احوالات تو؟ چطوری ؟ خستگیت در اومد؟
انگار خیلی خوشحالی لهجه داری ها؟:d
میسی
نه در نیومده
خیلی درگیرم کردن ، خیلی داره بهم سخت می گذره اما شکر خدا مشغولم ...
خانوم گل ، می شه بپرسم چرا احساس می کنین من لهجه دارم ؟!
سواله واسم ...