خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

روز درد آور ...

1 هفته ای می شه ( از وقتی رفتم تهران و همش مجبور بودم روی پام وایسم و راه برم ) زانوی پای راستم خیلی درد می کنه ، دیروز می خواستم برم پیش دکتر نشد ، امروز اما رفتم خونه یه آقای از این ماساژورا و اینا ( می گن دکتر خدائیشم وارد بوده ) که این پای منو نگاه کنه !

باروتون می شه از ساعت تقریباً 9 که رفتیم پیشش تا ساعت 1:30 تا 11 گیر زانوم و اینا بود !

وای نمی دونین چه بلائی سر رگ های پام اومده بوده ، می گفت همشون جابجا شده و به هم پیچیده شده !

چقدر درد کشیدم ، از مچ پام شروع کرد تا کمرم !

مخصوصاً پشتم خیلی درد داشت ، طوری که فقط دنبال جائی می گشتم که داد بزنم اما نمی شد !

یه دستمال کاغذی دستم بود ، گذاشته بود وسط دندونام و فشارش می دادم ، فقط واسه اینکه بتونم خودم رو تخلیه کنم ( خدائی خیلی درد داشتم ) ...

اما هنوز یه مشکلی دارم ، زانوم !

درست نمی تونستم راه برم اما الان خیلی راحت تر شدم اما زانوی پام ، وقتی باهاش بازی می کنم انگار یه چیز کوچولو اون زیره و باید بزارمش زیر کشکک زانو تا بتونم درست قدم بردارم ...

هنوز خوب نشده ، حتماً باید برم دکتر و عکس بگیرم ببینم خدائی نکرده ...

وای که نمی دونین امروز چقدر درد کشیدم ، دعا می کنم جای من نباشین ، هیشکدومتون ...

واسه اون نوشت : اصلاً دوست ندارم تو اینطوری بشی ...

نظرات 1 + ارسال نظر
کرم خبیث یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 19:40 http://www.kermkuchulu.blogfa.com

کمتر ورجه وورجه میکردی خوب

:(( خیلی درد داره ، پشت پام کبود شده :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد