درود . من آئین هستم . مترسک باغ زندگی خیلی از آدما ...
آدمائی که یا از من می ترسن ، یا با من خوبن و وقتی ترسشون ریخت تنهام می زارن ! تا حالا دیدین یه مترسک تنها نباشه ؟!
متولد نیمه دوم شهریور سال 1367 هجری خورشیدی ...
خواهرم و همینطور پسر خاله ی کوچولوم توی 1 تا 2 سالگی منو به این اسم صدا می کردن ...
این وبلاگ یه دل نوشته است ، دل نوشته هائی که شاید نتونم به شخص خاصی بگم ...
این یه دفتر خاطراته واسه من که با دست خودم دارم توش می نویسم ...
خیلی خوشحالم که اینجا رو دارم واسه نوشتن خیلی از حرفا که نمی شه به زبون آورد ...
ادامه...
اگه واقعا به اومدنش ایمان داشته باشی همین نزدیکیاست زود سرو کلش پیدا می شه
به اومدنش مطمئنم :) ، می دونم بر می گرده ! چون خودش گفته اگه خدا بخواد ، مال منه ...
می تونی از سیبات سرکه سیب درست کنی یا هم کمپوت یا شٍیک سیب ...بلاخره یه چیزی درست کن نزار خراب بشن
نگهش داشتم :)
مهم اینه که هیکل کدومشون بزرگتر باشه
مهم اینه ، باجناق بزرگ جای بردادر بزرگه ، البته از قدیمام گفتن ژیان ماشین نمی شه باجناق فامیل :))