آخر سال شده و همه دارن یه جورائی حساب و کتاب های خودشون رو رو به راه می کنن ، منم که طبق معمول ماه های گذشته باید آمار رو تکمیل کنم و برای اداره کل حمل و نقل پایانه های استان بفرستم !
نمی دونم این چند روز رو برم عید دیدنی یا برم آمار رو جمع و جور کنم ؟!
سخت شد واسم ، این مدت هم غیر از آمار تائیده اتباع خارجی هم بود که نزدیک 60 نفر اومدن و تائیدیه رو می دادیم و بعدی می اومد ...
منم که غیر از تائیده دادن باید آمار رو هم جمع آوری می کردم و اضافه می کردم !
چند تا از شرکت ها آمارشون ایراد داشت ، یکی به یکی نشستم و دوباره اصلاح کردم و اضافه کردم
خیلی سخت و عذاب آوره که فایل XML شرکت ها رو باز کنی ، ویرایش کنی و بعد دوباره بخونی و اگر بشه ، اضافش کنی ...
دیشب به یکی یه حرف زشتی زدم که خودم خیلی خجالت کشیدم ، خودشم ناراحت شد !
بهش زنگ زدم و خیلی ازش عذر خواستم ، امیدوارم واقعاً بخشیده باشه ...
امروز هم رفتیم روستا و توی باغمون بنائی کردیم کمی و براش دیوار درست کردیم ، اونم از نوع تنه درخت های بزرگ ، خار ، گِل و ...
توی همین گیر و دار بابام هم به زمین خوردن و کمی دستاشون زخمی شد !
خدا کنه کمرشون آسیب ندیده باشه ، آخه وقتی لیز خودن با کمر افتادن روی یه سنگ !
البته اینطور که خودشون می گفتن خوب و دردی نداشتن ...
امشب توی سایت کلوب کلی پیام تبریک سال نو دادم اما یهو دیدم بعضی از خدمات سایت برام محدود شد ...
انگاری خیلی ازشون استفاده کردم اما قبلاً اینطوری نبود که ...
در کل امروز توی این مدت روز های سختی و پشت سر گذاشتم و هنوز هم ادامه داه متاسفانه تا وقتی آمار رو کاملاً تحویل اداره کل بدم ...