خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

خودنویـــ ـــ ـــس

دست نوشته های خودم

چه دنیا و آدمای عجیبی ...

یکی دل می شکنه ، یکی دل وصله می کنه ، یکی آه می کشه ، یکی آه می خره ...

خدایا چقدر آدمای عجیبی رو آفریدی ، هر کجا که می رم تعجب می کنم و برام واقعاً عجیب و غریب می شن ...

توی زندگیم کسی منو اینقدر ( عشق ) دوست نداشت !

کسی که ادعای دوست داشتن می کرد و مثلاً دوسم داشت منو راحت تر از این حرف ها گذاشت کنار اما در مقابل این حرکات ، یکی داره واسه عشقش جون می ده اما اون طرف انگار نه انگار که حتی کسی داره واسش مثل ابر بهار گریه می کنه !

خدایا چی می شد یکی هم مث اون منو دوس داشت ، واسم گریه می کرد ؟!

واستون آرزوی خوشبختی دارم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
پرنیان شاهرخی دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 13:27

همیشه همینجوریه.. یکی جون میده.. یکی جون میگیره..

دختر بندر دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 23:18 http://dokhtebander.blogsky.com

قشنگی زندگی اینه که تو بی خبر باشی و یکی دیگه به خاطرت با خدا راز و نیاز کنه ....

آره قشنگیش اینه اما اون روی دیگش چی که ، تو منتظر باشی و اون اصلاً نگاهتم نکنه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد